منِ تقسیم شده



98 گذشت . طول کشید ، خیلی اما گذشت. عود رو دود کردم و کلی مدیتیشن کردم ، بیشتر از هرروز ، که همه ی انرژی منفی ای رو که ممکنه 99 با خودش داشته باشه ، بشورم و بسوزونم . بعد از تموم کردن مدیتیشن ، سبکی عجیبی حس کردم و این خودش یعنی قسمت زیادی از انرژی منفی رفته . بقیه شم یه کاریش میکنیم :) این انرژِی مثبت رو دادم به زمین که منتقل کنه به همه ی آدما ، امسال همه ی آدما خیلی رنج دیدن ،خیلی . شاید قسمت زیادیش تقصیر خودمون بوده اما نباید جنگل استرالیا تقاص پس
بچه که بودم هیپودریا داشتم ، یعنی همش توهم میزدم که یه بیماری سخت و غیر قابل درمان دارم ، الان مردم همین اختلال رو به صورت show off نشون میدن ! یکیو میشناسم تو توییتر که پشت سر هم توییت میزنه و میگه : من میدونم یه چیزیم هست ،تازه افسردگیم دارم اما هیچکی نمیفهمه! (علایمم ندارم) اینجور آدما تشنه ی ترحم ان . همینکه چند نفر باهاشون درد دل میکنه ، یا دلداریشون میده ، میشن! به یکی از دوستای نزدیکم گفتم : میدونی که من آدم رُکی ام ، تو هیپوکندریا داری و

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ سلامتی و پزشکی Nancy پنجره های آبی ابزار سیمانی Brooke بهترین وبلاگ روانشناسی سایه منتخب